یکی از علائم تکیه در موسیقی، علامت ضرب سایر معانی: مو، علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهدکه نت در چه گامی قرار دارد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکیهدار [زبانشناسی] ویژگی هجا یا واژۀ دارای تکیه
واژههای مصوب فرهنگستان
نامتعارف بودن روانشناسى : غرابت
تکیه دار، لهجهای، مربوط به تکیهء صدا، دارای تاکید سایر معانی: موکد، تاکیدی، دارای فشار هجا، (شعر) هجایی، مشدد
با تکیه تلفظ کردن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن، برجسته نمودن سایر معانی: با فشار یا تاکید ادا کردن، مشدد کردن، علامت تشدید را گذاشتن، (اثر چیزی را) تشدید کردن، مورد تاکید قرار دادن، بر ...
تاکید، صدا، بکاربردن ایین تکیه صدا، پستی وبلندی صدا
[برق و الکترونیک] تاکید گذار مداری که عمل تاکید روی بسامدهای شنیداری معین را انجام میدهد
تأکید شدتی [موسیقی] تأکیدی که ازطریق تغییر شدتوری صدا ایجاد میشود
لهجۀ اجتماعی [زبانشناسی] لهجۀ مربوط به طبقه و گروه اجتماعی خاص
تکیۀ واژه [زبانشناسی] ← تکیه
هم اهنگی، اهنگ، وزن، افول سایر معانی: (کوتاه و بلند شدن تن صدا هنگام صحبت) فراز و نشیب آوا، (آوا شناسی) تاب، حرکت موزون و مکرر (مثلا در رقص و رژه)، (آهنگ) باز آیند (مثل صدای پای رژه روندگان ...
لهجه، گویش، زبان محلی سایر معانی: عضو خانواده یی از زبان ها، هموند زبانی، گویشی، لهجه ای، محلی، (غیر علمی) هر لهجه ای که با لهجه ی پایتخت یا لهجه ی اصلی سرزمین فرق داشته باشد [کامپیوتر] نسخه ...