خنثی، پوچ، بیهوده، عاری از فایده، عاطل، بی اثر، بی فایده، باطل، عبی سایر معانی: عبث، بی حاصل، بی ثمر، بادرم، هرز، یاب، لغو، بی نتیجه، با بی عرضگی، ناشیانه، عبک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سقط جنین، حادثه ناگوار، سقط جنین غیر عمدی، بینتیجگی سایر معانی: بچه انداختن (خود به خود یا به طور طبیعی - با عمدا بچه انداختن یا abortion فرق دارد)، افکانه شدگی، افکانگی، ناکامی، بدرسانی، (م ...
نا بهنگام، نارس، پیش رس، قبل از موقع سایر معانی: زودرس، پیشزاد، پیش از موقع، زودهنگام، باشتاب، شتاب آمیز، بدموقع
بی مورد، نا بهنگام، بی موقع، بیگاه سایر معانی: در وقت نامناسب، بیجا، پیش از موقع، زودرس، نامعقول، غیر منتظره
[فوتبال] غیرقابل استفاده
انقباض خفیف قلب که به نبضزنی (pulsation) سرخرگ محیطی مرتبط نیست [علوم پایۀ پزشکی]
واژههای مصوب فرهنگستان
پایان دادن به بارداری برای حفظ حیات یا سلامت جسمانی یا روانی مادر [علوم سلامت]
سقط خودبهخودی یا القایی که با عفونت جدی زهدان و گسترش آن همراه باشد [علوم سلامت]