معنی

بی مورد، نا بهنگام، بی موقع، بیگاه
سایر معانی: در وقت نامناسب، بیجا، پیش از موقع، زودرس، نامعقول، غیر منتظره

دیکشنری

بی وقفه
قید
late, untimelyبیگاه
صفت
untimely, unseasonable, inopportune, inapposite, inappropriate, malaproposبی موقع
untimely, premature, anachronistic, anachronous, immature, inopportuneنا بهنگام
inappropriate, undue, amiss, unseasonable, inopportune, untimelyبی مورد

ترجمه آنلاین

نابهنگام

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.