بند، دستمال گردن، کراوات، قید، رابطه، گره، الزام، برابری، ربط، علاقه، زدن، تساوی بستن، گره زدن سایر معانی: (با ریسمان یا طناب و غیره) بستن، بندیدن، آگستن، (گره) زدن، همبسته کردن، پیوند دادن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژگونی، شکست غیر منتظره، نژند، ناراحت، اشفته، اشفته کردن، اشفتن، مضطرب کردن، بر گرداندن، واژگون کردن، چپه کردن سایر معانی: یک وری کردن یا شدن، چپه کردن یا شدن، واژگون کردن یا شدن، (به پهلو) ...
لرزان، مرتعش، پرطراوت و چالاک، به تپش در امده، در حال جنبش، تکریری سایر معانی: نوان، (رنگ) زنده، درخشان، روشن، پر جنب و جوش، زنده، پرجوش و خروش، پرشور، پویان، سرزنده، رجوع شود به: resonant ...
میل، خوش مزگی، مزه، رغبت، خوش مزه کردن سایر معانی: چاشنی، چشته، شور، شور و شوق، شوق و ذوق، اشتیاق، نیازش، تراشه ی پوست پرتقال یا لیمو ترش (که برای خوش طعم سازی در مشروب یا خوراک می اندازند) ...
(امریکا - خودمانی) هیچ، هیچ چیز، صفر
شخصی که بندسُری میکند [عمومی]
واژههای مصوب فرهنگستان
فعالیتی تفریحی که با بندسُره انجام میشود [عمومی]
گونهای کاکوتی به شکل بوتهای چندساله با شاخههای منشعب و ساقههای خوابیده و خیزان یا راست و برگهای بیضوی و سرنیزهای به طول 10 تا 15 و به عرض 2 تا 5 میلی&zwnj ...