فریب، سحر، جادو گری، افسون گری، ساحری سایر معانی: سحر و جادو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسیار، بشدت، بسختی سایر معانی: به سختی، سخت، به شدت، شدیدا
دردناکی، سختی
بخش تجزیه [مهندسی مخابرات - پست] بخشی که در آن عملیات تجزیۀ انواع مرسولات پُستی یا کیسههای پُستی و عملیات وابسته به آن انجام میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
احمق، معتاد به مشروبات، مشروب خوارافراطی، احمق کردن، مست کردن سایر معانی: همیشه مست، دایم الخمر، مست لایعقل، میخواره، ساده لوح [برق و الکترونیک] small- outine transistor-ترانزیستور با پایه ه ...
(حرف زدن) خیلی کوتاه، باصدای آهسته، نجواآمیز، درگوشی، نجوا، صدای خیلی یواش، اهنگ خیلی اهسته، ملایم
صدای زمزمه یا آه، زمزمه یا خش خش کردن سایر معانی: صدای نرم و زمزمه مانند، زمزمه، صدای آه مانند، صدای زمزمه یا اه
خوشفکری سایر معانی: تندرستی، صحت، درستی [عمران و معماری] سلامت - سلامتی - خلوص
تند، ترش، مثل غوره، ترش بودن، مزه اسید داشتن، ترش شدن سایر معانی: ترشیده، بد خلق، بد عنق، دمغ، زود خشم، کم حوصله، کج خلق، ترشخو، کمتر یا بدتر از حد معمول، پس رفته، (صدا یا موسیقی) ناهنجار، ن ...
(آمریکا - خودمانی) ترشرو، تندخو، بد خلق، عبوس، اخمو، دمغ
جنوبی، اهل جنوب، جنوبا، بطرف جنوب سایر معانی: از جنوب، (s بزرگ) وابسته به یا اهل جنوب ایالات متحده، وابسته به جنوب، از سوی یا به سوی جنوب، رو به جنوب، (s بزرگ) لهجه ی جنوبی (انگلیسی رایج در ...
اب معدنی، آبگرم، چشمه معدنی سایر معانی: چشمه ی آب معدنی، مرکز توریستی (رامشگاه) دارای چشمه ی معدنی، رامشگاه اعیانی، تفریحگاه پولداران، باشگاه ورزشی مجهز به سونا و استخر [کامپیوتر] انجمن سیست ...