در خور بندگان، بنده وار، غلام صحت، وابسته بتقلید کورکورانه سایر معانی: برده مانند، غلام مانند، بی اراده، تسلیم، کاسه لیس، چکمه لیس، نوکر ماب، بی چون و چرا، کورکورانه، فاقد ابتکار، تقلیدی، گو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با خواب آلودگی، به طور خوابکی، خوابکی، بطور خواب الود
خواب آلودگی، خوابکی بودن، خواب الودی، سستی
واگن تخت خوابدار راه اهن سایر معانی: (راه آهن) کوپه ی بستردار، کوپه ی درجه یک، واگن تختخواب دار
باریک سایر معانی: نازک و بلند، باریک اندام، قلمی، مقدار کم یا ناچیز، اندک، قلیل، ضعیف، سست، بی پایه، لندوک، بلند وباریک، ظریف [عمران و معماری] باریک - لاغر - نازک و بلند [زمین شناسی] باریک ...
نگاه دزدکی، گام های دزدکی، پوست بره تودلی، حرکت دزدکی، نظر چشمی، نوزاد زود رس، سقط شده، لاغر سایر معانی: (از ترس یا گناه و غیره) یواش رفتن، دزدکی گام برداشتن، ورمالیدن، جیم شدن، (پستانداران) ...
شلخته، لا ابالی، لا قید، پاشنه خوابیده سایر معانی: دارای کفش های فرسوده (به ویژه کفش هایی که پاشنه ی آنها رفته است)
خوابیدن در باد [ورزش] در دوچرخهسواری و موتورسواری و اتومبیلرانی، راندن در نزدیکی دوچرخه یا موتور یا خودرو پیشین بهمنظور بهرهگیری از خلأ ایجادشده ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تقلا، سیلی، خرحمالی، ضربت سخت، کوشش سخت، ضربت سخت زدن، تقلا کردن، خرحمالی کردن، پرتاب کردن سایر معانی: رجوع شود به: slug، (با سختی یا تلاش زیاد) راه رفتن، راه باز کردن، (با تلاش و زحمت) کار ...
انحراف، کجی، شیب، سرازیری، سراشیبی، زمین سراشیب، سرزیری، شیب دار، سراشیب کردن، سرازیر کردن، سرازیر شدن سایر معانی: سربالایی، نشیب، فراز، تنده، شیب داشتن، سرازیر (یا سربالا) بودن، تمایل، میل ...
سست، تنبل، دیرپای، بی حال سایر معانی: کاهل، تن پرور، تن آسا، لش، لتره، کیار، عقب افتاده
انبار، سد، ابگیر، دریچه تخلیه، بند سیل گیر، بند گذاشتن، سنگ شویی کردن، از بند یا دریچه جاریشدن سایر معانی: (با آب فشار دار) شستن، مخرج سد، جوی دریچه دار، آباره، آبگیره، (آسیاب) ناودان، راه آ ...