slender
معنی
باریک
سایر معانی: نازک و بلند، باریک اندام، قلمی، مقدار کم یا ناچیز، اندک، قلیل، ضعیف، سست، بی پایه، لندوک، بلند وباریک، ظریف
[عمران و معماری] باریک - لاغر - نازک و بلند
[زمین شناسی] باریک
سایر معانی: نازک و بلند، باریک اندام، قلمی، مقدار کم یا ناچیز، اندک، قلیل، ضعیف، سست، بی پایه، لندوک، بلند وباریک، ظریف
[عمران و معماری] باریک - لاغر - نازک و بلند
[زمین شناسی] باریک
دیکشنری
بلند بلند
اسم
slenderقلمی
صفت
slenderبلند و باریک
thin, narrow, slender, tenuous, capillary, linearباریک
weak, faint, weakly, feeble, flagging, slenderضعیف
low, little, small, light, rare, slenderکم
loose, weak, frail, flimsy, slack, slenderسست
scarce, scrimp, skimpy, negligible, insignificant, slenderقلیل
ترجمه آنلاین
باریک
مترادف
abstemious ، acicular ، aciculate ، delicate ، faint ، feeble ، fragile ، frail ، frugal ، gracile ، inconsiderable ، lank ، lanky ، lean ، lissome ، lithe ، lithesome ، little ، meager ، minute ، narrow ، outside ، plain ، remote ، scant ، skinny ، slight ، slim ، small ، spare ، spindling ، svelte ، tenuous ، trim ، trivial ، weak ، willowy ، wiry ، wispy