به نتیجه رسیدن، تمام کردن سایر معانی: خاتمه دادن، (عامیانه)، پایان دهنده، پایانی، خلاصه ی آخر برنامه، گزارش پایانی، نتیجه، خاتمه یافتن، تمام شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] نقش و نگار تاری
سپر کنارهدار [قطعات و اجزای خودرو] شکل جدیدی از سپر که برای محافظت بیشتر از بدنه تا نزدیک چرخها امتداد دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
لفافپیچی [علوم و فنّاوری غذا] بستهبندی مواد غذایی با کاغذ یا دیگر مواد انعطافپذیر
مواد لفافپیچی [علوم و فنّاوری غذا] کاغذ یا مواد انعطافپذیری که در لفافپیچی به کار میروند
روشهای لفافپیچی [علوم و فنّاوری غذا] روشهای بستهبندی مواد غذایی با کاغذ یا دیگر مواد انعطافپذیر
زمان گذشته و اسم مفعول: wrap، ربوده، برده، غرق، مستغرق، از خودبیخود شده
خشم، غضب، غیظ، قهر، اوقات تلخی زیاد سایر معانی: وروت، (شدید) تنبیه، گوشمالی
خشمگین، سترگ، عصبانی، غضبناک، برانگیخته، قهر الود، تلافی دراورده سایر معانی: غضب آلود، خشم آلود، شرزه، کینه جویی کردن، تلافی کردن، تلافی دراوردن، عشق یاکینه خود را اشکارکردن
ازروی خشم یاغضب، غضبناکانه، خشمگینانه
[سینما] صافی راتن
انتقام، انتقام گرفتن، اشکار کردن سایر معانی: (دق دل و غیره) خالی کردن، درآوردن، (انتقام و غیره) گرفتن، بروز دادن، کینه یا خشم خود را اشکار کردن