مسافر دردسرساز [حملونقل هوایی] مسافری که به قوانین حاکم بر هواپیما در حین پرواز احترام نمیگذارد یا از راهنماییهای خدمه پیروی نمیکند و نظم و آرامش هواپیما را بر هم می& ...
واژههای مصوب فرهنگستان
انفجار، جوش، فوران سایر معانی: فوران (آتشفشان و غیره)، برون فشانی، آتشفشانی، آب فشانی، بخار فشانی، ـ فشانی، فشانش، بروز (احساسات یا شورش و بلوا و غیره)، (پزشکی) جوش زدن (پوست)، ـ زدن، ـ زنی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درامدن دندان
فوران کننده، انفجاری، فورانی، منفجر شونده سایر معانی: (سنگ و غیره که از مواد آتش فشانی ساخته شده) آتشفشانی، پرتابشی، (پزشکی) وابسته به یا موجب جوش (روی پوست بدن)، بثوری، پروشی، (آتشفشان و غی ...
[زمین شناسی] شکستگی، شکست - اصطلاح کلی برای هر نوع نا پیوستگی در یک توده سنگی در نتیجه نقص مکانیکی بوسیله استرس برش یا کشش شکافها شامل گسلها، برشها، درزه ها و پلانها - - در زمین شناسی ساختار ...
[حقوق] ورشکستگی به تقلب
گسیختگی ژنی [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] غیرفعالسازی یک ژن با درنهش قطعهای دیگر از دِنا در آن
لذت بخش، خوشى اور
[برق و الکترونیک] « آی سی » قطع کننده اتصال به زمین نوع یکپارچه و مدار مجتمع یک مدار قطع کننده اتصال به زمین (ground fault interrupter). این مدار دارای یک تقویت کننده عملیاتی به همراه تعدادی ...
گروهزدگی [علوم سیاسی و روابط بینالملل] وضعیتی که در آن فرصت نقد و ارزیابی آرای گوناگون از اعضای یک سازمان یا گروه گرفته میشود و آنها بهجای اظهارنظر شخصی ناچار ب ...
[زمین شناسی] نوعی فوران آتشفشانی که طی آن مقادیر زیادی از گدازه های بازالتی بسیار رقیق به بیرون می ریزند. چنین موادی خصوصا از ترک های موجود در دامنه آتشفشان فوران می کنند. در چنین فوراناتی، ...
[کامپیوتر] وقفه بیکاری