امانگاه [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] منطقۀ خاصی که در آن از حیاتوحش محافظت میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
محراب، حرم، بستگاه، پناه گاه، مخفی گاه، جایگاه مقدس، تحصین، حق بست نشینی سایر معانی: محل تحصن، تحصنگاه، جای بست نشینی، زنهارگاه، (ناحیه ای که در آن از جانوران حفاظت می شود و کسی حق شکار وغیر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(به محلی) پناه بردن، برای بست نشستن یا تحصن (در محلی) اقدام کردن، درخواست تحصن کردن
پناهگاه حیاتوحش [مهندسی منابع طبیعی - شاخه حیاتوحش] محدودهای که به حفاظت از حیوانات وحشی اختصاص داده شده است تا در آن بتوانند بدون مزاحمت یا خطر تولیدمثل کنند ...
منزل، مسکن، سکنی، بودگاه، بودباش، مقر، رحل اقامت افکندن سایر معانی: منزلگاه، کاشانه، خانه، محل اقامت، دوران اقامت، زمان گذشته و اسم مفعول فعل: abide، اشاره کردن، پیشگویی کردن [حقوق] اقامتگاه ...
کلیسای کوچک، نماز خانه کوچک نزدیک کلیسا سایر معانی: کلیسای کوچک (که تابع کلیسای بزرگتری است)، نمازخانه، (در بیمارستان و سربازخانه و غیره) اتاقی که در آن نیایش می کنند، نیایشگاه، (مراسم تدفین ...
کلیسا، کلیسایی، روحانی، در کلیسا مراسم مذهبی بجا اوردن سایر معانی: کنشت، هر یک از فرقه های مسیحی، رهبران هر فرقه ی مسیحی، سازمان مذهبی، مذهب، وابسته به کلیسا و دین، مراسم مذهبی (که در کلیسا ...
صومعه، دیر، ایوان، راهرو سرپوشیده سایر معانی: منزوی کردن، خلوت گزیدن، کناره گرفتن در، راهبه خانه، خانقاه، دیر (convent هم می گویند)، زندگی رهبانی، رهبانیت، خلوتکده، خلوتگاه، گوشه ی عزلت، (در ...
مخفیگاه (به ویژه مخفیگاه تبهکاران)، آبشتنگاه، پنهانگاه، اختفا
پرت، مخرج، درب، درگاه، در رو، بندرگاه، بندر، بندر ورودی، مبدا مسافرت، دورازه، شراب شیرین، لنگر گاه، حمل کردن، بردن، ببندر اوردن، ترابردن، بارگیری کردن سایر معانی: مخفف:، کشور پرتغال، کشتی گا ...
حمایت کردن، حمایت کردن از، نگه داری کردن، حفظ کردن، محفوظ کردن، حفاظت کردن، مصون کردن، حراست کردن، نیکداشت کردن سایر معانی: محافظت کردن، پاسداشت کردن، پاییدن، اندخسیدن، داشتبانی کردن، پاسبان ...
قدسالاقداس [باستانشناسی] درونیترین و مقدسترین بخش معبد بزرگ یهودیان در اورشلیم