مقرّ بمب [علوم نظامی] محل استقرار بمب در هواگَرد
واژههای مصوب فرهنگستان
نقطۀ رهاسازی بمب [علوم نظامی] نقطهای که هواگَرد پس از رسیدن به آن بمب را به سوی هدف رها میکند
(جانورشناسی) چسونه (انواع سوسک های جنس brachinus که حربه ی دفاعی آنها پرتاب مایعی بدبو است)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنس پنبهای گزافه گویی، مبالغه، سخن بزرگ یا قلنبه، کتان، عبارت سازی سایر معانی: (از ریشه ی فارسی: پنبه، پنبک) گزافه گویی، سخن یا نوشته ی خوش ظاهر و توخالی، سخن پرطمطراق، جنس پنبه ای مج، گزافه ...
(از ریشه ی فارسی) پارچه ی ابریشمی (یا رایون) دارای طرح چهارخانه و زمینه ی سیاه
(فرانسه) یک قلمبه بستنی که وسط آن مخلوطی از تخم مرغ و شکر (و غیره) باشد، بادکرده وگرد ومحدب
(امریکا - خودمانی) مست، (گاهی با out) لول، نشئه، تحت تاثیر مواد مخدر
[عمران و معماری] هواپیمای بمب افکن
گام بمباران [علوم نظامی] بخشی از عملیات پروازی شامل شروع عملیات و یافتن هدف و رسیدن به نقطۀ رهاسازی بمب
ریزبمب [علوم نظامی] بمب کوچکی که معمولا در یک بمب خوشهای قرار دارد و میان هوا رها میشود
قادر به تحمل انفجار بمب (مثل برخی پناهگاه ها و غیره)، پادبمب، دافع بمب، پناه دهنده ازاثربمب، ساختمانی که پناه بمب باشد
(جانورشناسی) بیدپنبه سان (تیره ی bombycidae - بومی نواحی حاره)