جبران کننده، پاداش دهنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جبران کننده ,پاداش دهنده ,تاوانی
شایستگی، لیاقت، صلاحیت، سررشته، کفایت، خبرگی سایر معانی: کارایی، مهارت، تبحر، کاردانی، (حقوق) اهلیت قانونی [صنعت] شایستگی،صلاحیت،کفایت [حقوق] اختیار دادگاه در تعیین صلاحیت خود [خاک شناسی] رس ...
[حقوق] اختیار دادگاه در تعیین صلاحیت خود
لایق، شایسته، دارای سر رشته سایر معانی: کارامد، ماهر، کاردان، متبحر، با کفایت، زرنگ، چابک، کافی، بسنده، (حقوق) دارای اهلیت یا صلاحیت قانونی، (با: to) مجاز، روا، متعلق، ذی صلاحیت [زمین شناسی] ...
مرجع ذیصلاح [حملونقل دریایی] سازمان یا نهاد صاحب صلاحیتی که اختیار قانونی برای انجام کاری مشخص را دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
[حقوق] مدارک قابل قبول، مدارک ذیربط
[حقوق] قانون حاکم، قانون قابل اعمال
گیاه رقیب [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که بر سر عامل خاصی با گیاه دیگر رقابت کند
[حسابداری] مناقصه محدود، مناقصه از لیست خاص
[ریاضیات] مسأله ی رقابت
رقابتی، قابل رقابت، مسابقهای سایر معانی: (شخص) اهل رقابت، هماوردگر، کوشش گرای، هماوردی، (کالا و قیمت و غیره) مقرون به صرفه، ارزان، رقابت آمیز، سبقت جو [حسابداری] قابل رقابت [فوتبال] رقابتی ...