competence
/ˈkɑːmpətəns/

معنی

شایستگی، لیاقت، صلاحیت، سررشته، کفایت، خبرگی
سایر معانی: کارایی، مهارت، تبحر، کاردانی، (حقوق) اهلیت قانونی
[صنعت] شایستگی،صلاحیت،کفایت
[حقوق] اختیار دادگاه در تعیین صلاحیت خود
[خاک شناسی] رسوب بری

دیکشنری

صلاحیت
اسم
competency, competence, merit, suitability, worthiness, eligibilityشایستگی
competence, competency, qualification, capacity, ability, capabilityصلاحیت
adequacy, sufficiency, competence, efficiency, plenty, autarchyکفایت
merit, competence, competency, capability, ability, aptitudeلیاقت
competence, ability, skill, tasteسررشته
expertise, experience, competenceخبرگی

ترجمه آنلاین

صلاحیت

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.