زهردار، افعی وار، مانند افعی سایر معانی: افعی مانند، افعی صفت، بدجنس، بدسگال، کینه توز (viperish هم می گویند)، viperish ج
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زاج، توتیا، تند و سوزنده، جوهر گوگرد زدن به، نمک جوهر گوگرد، سخن تند سایر معانی: (شیمی) زاج، کات، زاج زرد، اسید سولفوریک، (سخن یا نگارش) تندی، تلخی، نیش، کات زدن به، زاج زدن، vitriolic نمک ج ...
راضی، خواهان، مشتاق، حاضر، خواستار، مایل، راغب سایر معانی: متمایل، رضامند، یازان، خرسند، پذیرفتگار، خودخواسته، بی چون و چرا، مشتاقانه، بامیل و رغبت، (مهجور) عمدی، تعمدی
پر لفظی، لفاظی
مربوط به تنجش [زیستشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
ویژگی آن دسته از واکهها که در تولید آنها بهطور همزمان بخشی از هوا از دهان و بخشی از خیشوم خارج شود [زبانشناسی]
دورهای در تاریخ مصر باستان که سی سلسله از پادشاهان یا فراعنه را در قالب یک نظام پادشاهی متحد در فاصلۀ سالهای 3100 تا 332 ق.م شامل میشود|||متـ . مصر سلسلهها Dynastic E ...
دورۀ بلافصل پیشازتاریخ مکتوب در مصر، پیش از تشکیل حکومت متحد در سال 3100 ق.م|||متـ . مصر پیشازسلسلهها Pre-Dynastic Egypt||| پیشازسلسلهها Predynastic [باستان&zw ...
فناوری سادهای برای ذخیرهسازی که در آن یک یا چند آرایۀ سختدیسک (hard disk) یا دیگر افزارههای ذخیرهساز با رایانۀ کارساز پیوند دارند که بهصورت گره در شبکۀ مح ...
زیمایهای که پیوندهای نوکلئوتیدی رِنا را میشکند [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
هر مولکول رِنای درحالساختهشدن [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
1. مکانی که راهبان یا راهبگانی که سوگند تجـرد خوردهاند در آن زندگی میکنند 2. مکان یا دیری که راهبان یا راهبگان فرقۀ مذهبی خاصی در آن زندگی میکنند [باستانشناسی] ...