زمخت، بدترکیب، خام دست، ناازموده سایر معانی: دست و پا چلفتی، چلفتی، شلخته، لش، سر به هوا، بد ساخت، بی قواره، ناهنجار، زشت، حاکی از ناشیگری یا بد سلیقگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سامَپ [مدیریت - مدیریت پروژه] ← سامانۀ مدیریت پیکربندی
واژههای مصوب فرهنگستان
رجوع شود به: heralds' college
به توافق رسیدن
[حسابداری] سیستمهای حسابداری کامپیوتری
میل، تحلیل، مصرف
[ریاضیات] سازگاری اصول
[کامپیوتر] فرم های پیوسته ؛ ورقه های پیوسته
[حسابداری] اقلام کاهنده (دارائی کاه)
تناقض کلام، تناقض گویی، تناقصلفظی
قرمز سیر، لاکی، برنگ خون، قرمز کردن سایر معانی: قرمز کردن یا شدن، ارغوانی شدن یا کردن، (از ریشه ی فارسی)، زرشکی، رنگ یا رنگیزه ی قرمز، خونین [نساجی] رنگ قرمز سیر - رنگ لاکی - ارغوانی ...
[زمین شناسی] محیط میانجی