الت نوسانی هر چیزی، گندم کوب، خرمن کوب، شلاق زدن، کوبیدن سایر معانی: دنگ، (با خرمن کوب) کوبیدن، (با چوب یا هر چیز خرمن کوب مانند) کتک زدن، (در مورد نهنگ یا ماهی بزرگ و غیره) با دم زدن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراست، استعداد، خصیصه، قوه تشخیص، بویایی، شامه سگ سایر معانی: (دراصل) شم، قدرت بویایی، قدرت تشخیص، (عامیانه) کلاس، رفتار زیبنده، زیبندگی، برازندگی، فرزامی، ویرایی، قابلیت، ذوق، مجا قوه تشخیص ...
[زمین شناسی] فلاجلوتیت، تری پوهیت.
توپخانه ضد هوایی سایر معانی: تیراندازی ضد هوایی، آتش پاد هوایی، (عامیانه) انتقاد پر سر و صدا
پَرک [علوم و فنّاوری غذا] لایۀ نازکی به ضخامت چند دهم میلیمتر از مادۀ غذایی خشکشده یا خمیر مادۀ غذایی که با خشککن غلتکی خشک شده باشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پودر پرکی [مهندسی مواد و متالورژی] پودری متشکل از دانههای تخت و نسبتا نازک
[عمران و معماری] تورق سنگدانه [زمین شناسی] تورق سنگدانه
پوسته پوسته، ورقه ورقه، برفکی، ورقه شونده، فلسی سایر معانی: لایه لایه، پوستک دار، دانه دانه (مثل دانه های برف یا شوره ی سر)، فلس فلس، دانه دانه شونده، پوسته پوسته شونده [عمران و معماری] پولک ...
(خوراک پردازی) فلامبه، خوراک غرق در شعله (خوراک پردازی) دسر شعله ور، پس خوراک شعله ور (خوراک پردازی) خوراک را شعله ور کردن
زرق و برق، اشتعال لرزشی، اشتعال با لرزش سایر معانی: اشتعال لرزشی، اشتعال با لرزش، زرق وبرق
تب و تاب، تابش، الو، شعله، شورعشق، شعله زدن، زبانه کشیدن سایر معانی: زبانه(ی آتش)، آفرازه، وخشه، تابا، ورزم، لخچه، گر، شعله مانند، وخشه سان، الو سان، درخشان، احساس قوی، عشق، فزون خواست، شرار ...
(زیست شناسی) یاخته ی شعله ای