معنی

تب و تاب، تابش، الو، شعله، شورعشق، شعله زدن، زبانه کشیدن
سایر معانی: زبانه(ی آتش)، آفرازه، وخشه، تابا، ورزم، لخچه، گر، شعله مانند، وخشه سان، الو سان، درخشان، احساس قوی، عشق، فزون خواست، شرار، معشوقه (معشوق)، دلدار، جانان، نگار، ریکا، شعله کشیدن، شعله ور شدن، الو گرفتن، گر گرفتن، سرخ شدن، هیجان زده شدن، هیجان از خود بروز دادن، (خوراک پزی) خوراک را به الکل آغشتن و شعله ور کردن (برای گرم سازی و قشنگی)، با شعله سوزاندن، تحت حرارت شعله قرار دادن، شخیدن، زبانه اتش، مشتعل شدن
[عمران و معماری] شعله
[کامپیوتر] برافروختگی - برافروختگی، شعله - پیامی در پست الکترونیکی که بیانگر عصبانیت است . نگاه کنیدبه newsgroup ; electronic mail
[مهندسی گاز] شعله، زبانه، آتش، شعله زدن
[زمین شناسی] شعله شعله ترکیبی از انرژی گرمایی و نور است که بر اثر ترکیبات ناگهانی اتفاق می افتد.
[نساجی] شعله
[پلیمر] شعله

دیکشنری

شعله
اسم
flame, flare, ingleشعله
radiation, glow, light, irradiance, shine, flameتابش
ardor, flameتب و تاب
plum, prune, flame, damsonالو
flameشورعشق
فعل
flameشعله زدن
fire, flame, flare, lickزبانه کشیدن

ترجمه آنلاین

شعله

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.