شیرینی خامهدار و بستنی دار سایر معانی: شیرینی خامه دار و بستنی دار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] نور
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Pb9(Cu,Fe)Bi12S28 - وجه تسمیه : از نام Professor E. Clar of Vienna, Austria
روشنی خیره کننده، درخشش، سروصدا زیاد سایر معانی: افتضاح
نجوم : دایره البروج
[زمین شناسی] کسوف، خور گرفت تیرگی نور خورشید وقتی که ماه، در حین عبور بین زمین و خورشید، سایه خود را روی خورشید می اندازد
گرفت [نجوم] پنهان شدن خورشید، وقتی که ماه بین زمین و خورشید باشد و سایۀ ماه بر زمین بیفتد، یا پنهان شدن ماه وقتی که زمین بین ماه و خورشید باشد و سایۀ زمین بر ماه بیفتد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
گرفتگی، گرفت، کسوف یا خسوف، تحت الشعاع قرار دادن سایر معانی: (افتخار و شهرت و غیره) افول، تیرگی، تیره کردن، سایه افکن شدن بر، سایه گیر کردن، (ماه یا خورشید) گرفتن، خسوف کردن، کسوف کردن، مه گ ...
[زمین شناسی] کوری گرفتگی (سنجش از دور) نوعی از دست دادن بینایی است زمانی که یک شخص به مدت طولانی به خورشید خیره شود که می تواند سبب سوختن روزنه شبکیه چشم گردد.
فصل گرفت [نجوم] مدتزمانی که در آن خورشید در نزدیکی یکی از گرههای مدار ماه واقع میشود و پدیدۀ گرفت محتمل است
[شیمی] شکل متقابل
دوتایی گرفتی [نجوم] ستارهای دوتایی که صفحۀ مدار آن بهقدری به امتداد دید ناظر زمینی نزدیک است که گرفت کامل یا جزئی دستکم یکی از دو جزء تشکیلدهندهاش قابل رؤ ...