آسمان اَبری [علوم جَوّ] آسمان با پوشش اَبر بیش از چهارهشتم
واژههای مصوب فرهنگستان
چرم یا پارچه مندرس، پارچه کهنه، زدن، وصله کردن سایر معانی: (عامیانه) نفوذ (سیاسی و اجتماعی)، (بیشتر محلی) وصله، پینه، کهنه (برای پاک کردن)، (به طور بد و نمایان) وصله کردن، ضربه (با دست)، (عا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرنفل
(در مورد سم گاو و آهو و بز و غیره) شکافته، شکافدار، دارای پا یا سم شکافته
سم شکافته
[عمران و معماری] تقاطع شبدری غیر مسطح
بطورناهنجار، بى ادبانه
دلقک [هنرهای نمایشی] شخصیت شوخ و بذلهگویی که در نمایش و سیرک حرکات خندهآور میکند و لطیفه میگوید
مسخره، لوده، مقلد، دلقک شدن، مسخرگی کردن سایر معانی: دلقک بازی در آوردن، لودگی کردن، دست انداختن و شوخی کردن، ادا و اطوار در آوردن، (در اصل) دهاتی، روستایی، آدم پخمه، بی عرضه
لودگی، مسخرگی
[زمین شناسی] از انواع اراضی قیری که اندکی سخت بوده ورنگ آن بسیار روشن است
[برق و الکترونیک] رمز محرمانه رمزی که به منظور ارسال پیامهای محرمانه جابجا ییهایی در آن صورت گرفته است .