دلقک [هنرهای نمایشی]
مسخره، لوده، مقلد، دلقک شدن، مسخرگی کردن سایر معانی: دلقک بازی در آوردن، لودگی کردن، دست انداختن و شوخی کردن، ادا و اطوار در آوردن، (در اصل) دهاتی، روستایی، آدم پخمه، بی عرضه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لودگی، مسخرگی
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.