(آمریکا) ناحیه، سرزمین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی دقت، غافل، مسامحه کار، غفلت کار، فرو گذار، برناس سایر معانی: فروگذارگر، کوتاهی کننده، اهمالگر، بی مبالات
nict(it)ateچشمک زدنرجوع شود به: nictitate
علاج هر چیز، دارویی که علاج هر درد باشد سایر معانی: دارویی که توسط فروشنده ساخته شده است، محصول دارو فروش، (دارویی که فروشنده از آن تعریف افراط آمیزی می کند) داروی قلابی
ابطال، لغو سازی، لغو شدگی سایر معانی: بی ارزش سازی، الغا، بی اثرسازی، ناچیز سازی [حقوق] ابطال، الغاء
فربه، چاق، گوشتالو سایر معانی: بسیار چاق، گوشتگن، (بسیار) فربه
هوشیار، مراقب، مراعات کننده سایر معانی: (معمولا با: of) رعایت کننده، پیروی کننده از، پای بند، پایشگر، تیز بین، زود فهم، نکته بین
دعوایی، پر سر و صدا، لجوج، پر هیاهو، غوغایی سایر معانی: (مقاوم و پر سر و صدا) گردن کش، جنجالی و ستیزگر، بد قلق
پیری سایر معانی: کهنسالی، سالمندی، سالخوردگی، دوران پیری [زمین شناسی] کهن سنی در توپوگرافی، مرحله نهایی در چرخه فرسایشی یک عارضه یا یک ناحیه که طی آن سطح ناحیه فرسایش یافته و تقریباً به سطح ...
عملیاتی سایر معانی: عامل [حسابداری] عملیاتی [عمران و معماری] کارکرد [برق و الکترونیک] عملکرد، کار [ریاضیات] عملکرد، عامل
آذینی، تزیینی، زینتی، آرایشی، تزئینی، گیاه آرایشی، گیاه تزئینی
محصول، بازده، تولید، برونداد سایر معانی: فرآوری، فرورد، (علم و ادب) شکوفایی، گل کردن، (کامپیوتر) برون داد، خروجی، برون دادی، برون ده، (برق - نیروی مفید تولید شده توسط مولد یا بیرون داده شده ...