operating
/ˈɑːpəˌretɪŋ/

معنی

عملیاتی
سایر معانی: عامل
[حسابداری] عملیاتی
[عمران و معماری] کارکرد
[برق و الکترونیک] عملکرد، کار
[ریاضیات] عملکرد، عامل

دیکشنری

عملیاتی
صفت
operatingعملیاتی

ترجمه آنلاین

عامل

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.