(انگلیس) خط عابر پیاده [عمران و معماری] گذرگاه عابر پیاده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انواع ماهی های خوش خط و خال یا راه راه
لایهبندی راهراه [زمینشناسی] لایهبندی موزونی که در آن لایههای متناوب تیره و روشن تراکم متفاوت پیروکسن و پلاژیوکلاز را نشان میدهند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] لایه بندی راه راه - لایه بندی ریتمیک که در آن نوارهای تیره و روشن متناوب هستند و معمولاً منعکس کننده مقادیر مختلف پیروکسن و پلاژیوکلاز است.
[زمین شناسی] کلسدونی راه راه - کلسدونی که زیر نیکول های متقاطع یا صلیبی نشان دهنده نوارهای سفید و سیاه است که بطور نامنظم از یک طرف تا طرف دیگر رشته قرار گرفته اند و ظاهری مانند پوست گورخر ر ...
تحسین، ادعا کردن، افرین گفتن، اعلام کردن، جارکشیدن، ندا دادن، لله یا فریاد کردن, کف زدن سایر معانی: تحسین کردن، هورا کشیدن، آفرین گفتن، احسنت گفتن، فریاد کردن، تایید کردن، هلهله کردن، مورد ت ...
اصلاح کردن، توافق، پیمان، سازش، موافقت، مصالحه، اشتی دادن، دلخواه، طیب خاطر، قرار، پیمان غیر رسمی بینالمللی، متفق بودن، نهاد، هم اهنگی، وفق دادن، تصفیه کردن، جور درامدن، جور کردن، اشتی دادن، ...
ماجراجویانه، با بی پروایی، جسورانه سایر معانی: ماجراجو، خطرجو
حادثه جو، پرماجرا، پرحادثه، بی پروا، دلیر سایر معانی: ماجراجو، خطرجو، جسور، بی باک، پر سرگذشت، مخاطره طلب
نزدیکی، پیوستگی، وابستگی، قوم و خویش سببی سایر معانی: رابطه ی نزدیک، همبستگی، قرابت، خویشی، شباهت، مشابهت، آونجیدگی (از نظر ساختمان یا نسبت)، میل طبیعی، وجه اشتراک، جاذبه ی متقابل، علاقه ی د ...
تنظیم، هم ترازی، صف بندی سایر معانی: میزان، توازن، هم صف بودن، هم راستایی، هم محوری، همکاری، پیوند، اتحاد، خط محور، ردیف، مسیر، خطکشی، خرند [سینما] خط بندی [عمران و معماری] صحیح جاگذاری قطعه ...
اصلاح کردن، تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون شدن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، جرح و تعدیل کردن سایر معانی: (جزئیات ولی نه کلیات را) عوض کردن، دگراندن، دستکاری کردن، دگروار کردن، (خیاطی) بازدوزی کر ...