[ اَ ژَ ] (اِ) جادوئی. طلسم : ترا دشمن آمد بگاهت نشست یکی گرزهٔ گاوپیکر بدست همه بند و نیرنگ و ارژنگ برد دلارام بگرفت و گاهت سپرد.فردوسی. || هر کتابی که صور و اشکال داشته باشد. (رشیدی ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ ژَ ] (اِخ) ارتنگ. ارثنگ. کتاب مانی که بتصاویر دلکش منقش بود: بخاقان یکی نامه ارژنگ وار نوشتند پر بوی و رنگ و نگار.فردوسی. هزار یک که نهان در سرشت او هنر است نگار و نقش همانا که نیست ...
[ اَ ژَ ] (اِخ) (چاه...) چاهی بتوران زمین که افراسیاب بیژن را در آن بند کرد. چاه بیژن : به پیلان گردنکش آن سنگ را که پوشد سر چاه ارژنگ را.فردوسی. که یارد آنجا رفتن مگر کسی که کند پسند بر گ ...
[ اَ ژَ ] (ص مرکب) مانند ارژنگ. نظیر ارژنگ مانی در هنر و صنعت. ارتنگ وار: یکی نامه بنوشت ارژنگ وار پر آرایش و بوی و رنگ و نگار.فردوسی. بخاقان یکی نامه ارژنگ وار نوشتند پر بوی و رنگ و نگار. ...
= ماهی * ماهی خاویار
فرهنگ فارسی عمید
(اَ یا اُ ژَ) (ص فا.) افکننده و اندازنده، شیر اوژن.
فرهنگ فارسی معین
اسم: اوژن (پسر) (فارسی) (تلفظ: ožan) (فارسی: اوژن) (انگلیسی: ozhan) معنی: به زمین افکننده، از بین برنده دشمن، ( در قدیم ) اوژندن، افکندن، اوژننده، افکننده، اندازنده
فرهنگ واژگان اسمها
[ اَ ژَ دَ ] (مص) اوژندیدن. رجوع به اوژندیدن شود.
[ اِ ژِ ] (فرانسوی، اِ) علم تحقیق در راههای اصلاح جسمی و روحی نژاد بشر بر اساس جلوگیری از توالد و تناسل افراد نامتناسب و تشویق افراد مناسب به این کار. در بعضی کشورها قوانین خاصی برای عقیم ک ...
[ اُ ژِ ] (اِخ) اژن اول (قدیس)، پاپ از ۶۵۴ تا ۶۵۶ م. ذکران وی در دوم ژوئن است. || اژن دوم، پاپ از ۸۲۴ تا ۸۲۷ م. || اژن سوم، پاپ از ۱۱۴۵ تا ۱۱۵۴م. || اژن چهارم، پاپ از ۱۴۳۱ تا ۱۴۴۷م.
[ اَ ژَ دی دَ ] (مص) گل و ملاط میان دو خشت و جز آن گستردن، پیوستن آن دو را. آژندیدن.
[ اِ ژَ ] (اِخ) یا اینهرد. مورخ فرانسوی. مولد منیو. وی منشی شارلمان بود و تاریخ حیات شارلمان را نوشته است. لوئی لودِبُنِر تعلیم و تربیت فرزند خویش لُتِر را بدو سپرد. (حدود ۷۷۵ -۸۴۰ م.).