(اَ یا اُ ژَ) (ص فا.) افکننده و اندازنده، شیر اوژن.
فرهنگ فارسی معین
[ اَ ژَ دَ ] (مص) اوژندیدن. رجوع به اوژندیدن شود.
لغتنامه دهخدا
[ اِ ژِ ] (فرانسوی، اِ) علم تحقیق در راههای اصلاح جسمی و روحی نژاد بشر بر اساس جلوگیری از توالد و تناسل افراد نامتناسب و تشویق افراد مناسب به این کار. در بعضی کشورها قوانین خاصی برای عقیم ک ...
[ خَ جَ اَ اُو ژَ ] (نف مرکب) خنجرگذار. خنجرافکن : بدرگاه سپهسالار مشرق سوار نیزه باز خنجراوژن.منوچهری.
= شیرافکن
فرهنگ فارسی عمید
[ اَ / اُو ژَ ] (نف مرکب) شیرافگن. (صحاح الفرس). شیرافکن. آنکه با شیر بیاویزد. شیرکش. شیرزن. در شیراوژن، اوژن را بر وزن و معنی افکن نوشته اند و از آن اوژنید و اوژنیدن هم ساخته اند. (برهان ...
اسم: شیراوژن (پسر) (فارسی) (تلفظ: širo(w)žan) (فارسی: شيراوژن) (انگلیسی: shirowzhan) معنی: بسیار شجاع و قدرتمند، ( در قدیم ) شیر افکن، شکار کننده و افکنده شیر
فرهنگ واژگان اسمها
[ اَ / اُو ژَ ] (نف مرکب) پیل اوژن. (فرهنگ فارسی معین). پیل افکن. پیل کش. آنکه بتواند پیل را از پای درآورد. بسیار نیرومند.
(مَ اُ ژَ) (ص مر.) دلیر، نیرومند.
قوی و نیرومند که پیل را بر زمین بزند؛ پیلافکن.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.