[ قُ ] (اِخ) حسن بن علی بن سهلان، مکنی به ابوسعید. نزیل اصفهان. از صلحاء است. وی از عبداللََّه بن محمد صانع و عبداللََّه بن محمدبن جعفر و جز ایشان روایت کند و از او عبدالعزیزبن محمد بخشی رو ...
لغتنامه دهخدا
[ قُ ] (اِخ) محمدبن محمودبن حسین بن محمدبن حامد، مکنی به ابوعبداللََّه. از خطیبان و سخنوران بود و شعر خوب میگفت. ابوالفضل محمدبن ناصر سلامی قطعاتی از اشعار او را نوشته است. وی به سال ۴۶۹ ...
[ قِ ] (ترکی، اِ) پرنده ای است شکاری. قِرغوی. باز. بازی.
[ قُ ] (اِخ) دهی از دهستان شاندیز بخش طرقبهٔ شهرستان مشهد در ۲۰ هزارگزی شمال خاوری طرقبه. موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل است. سکنهٔ آن ۴۱۰ تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن، تریاک ...
[ قُ ] (اِخ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومهٔ شهرستان مشهد در ۱۳ هزارگزی شمال خاوری مشهد کنار جادهٔ عمومی مشهد به شیرشتر واقع است. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنه ۱۱۵۹ تن. آب آن ...
جعبهقرقرهای که برای هدایت بافۀ برگشت به کار میرود [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ شَ دِ قُ رُ ] (اِخ) دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. سکنهٔ آن ۱۱۵ تن. آب آن از قنات. این قریه را قره گوزلو نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۷).
[ قِ قَ ] (معرب، اِ) نباتی است که در دمشق عود القرح خوانند و به یونانی فوریون و به شیرازی اکر. و نیکوترین او آن بود که تیز و محرق بود و زبان را به غایت بسوزاند و فربه بود و طاهر و غلیظ و ...
[ مُ تَ رَ رِ ] (ع ص) درخشنده. (آنندراج). رخشان و تابان. (ناظم الاطباء). || مال مترقرق؛ شتران آماده برای لاغری و فربهی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به ترقرق ش ...