میل، ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، مشیت، وصیت، اراده کردن، فعل کمکی'خواهم'، خواستاربودن، میل کردن، وصیت کردن، خواستن سایر معانی: تصمیم، عزم، اشتیاق، علاقه، رغبت، یازش، یازه، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(امریکا - فروشگاه های بزرگ) بخشی که در آن کالاها را برای مشتری نگه می دارند (مثلا تا پول آن را بدهد)
اجرا [حملونقل هوایی] واژهای که از آن برای نشان دادن دریافت و درک پیام صوتی مخابراتی استفاده میکنند
واژههای مصوب فرهنگستان
will i, nill iچه بخواهم چه نخواهم
روشنایی مردابی، فانوس شیطان، روشنایی کاذب، درباهسبز
اسم خاص مذکر
[حقوق] تخلف توأم با بی احتیاطی و سوء نیت
خودرای، خودسر، خودسرانه
شهر ویلیامز بورگ (ایالت ویرجینیا - امریکا)
راضی، خواهان، مشتاق، حاضر، خواستار، مایل، راغب سایر معانی: متمایل، رضامند، یازان، خرسند، پذیرفتگار، خودخواسته، بی چون و چرا، مشتاقانه، بامیل و رغبت، (مهجور) عمدی، تعمدی
تند باد ناگهانی، جریان هوای سرد که در سرزمین های مرتفع میوزد