بینایی، الهام، خیال، بصیرت، تصور، دید، وحی، منظره، رویا، دیدن سایر معانی: حس باصره، بینش، نظر، ژرف بینی، خواب و خیال، تیناب، (به ویژه زن) مه روی، مه پیکر، خوش جمال، زیبا، در عالم خواب و خیال ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] متصدی ترکیب تصویر - مخلوط کن تصویر
[سینما] مرجع تصویری
برنامهریزی چشماندازبنیاد [آیندهپژوهی] نوعی برنامهریزی که در آن چشماندازها و ارزشهای مورد اجماع در برنامهریزیهای جامع مورد نظر قرار میگیر ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تصوری، خیالی، رویایی، واهی
تقسیم
کوررنگی [زیستشناسی] ناتوانی مطلق در تشخیص رنگها و تفکیک هالههای رنگین|||متـ . تکرنگبینی monochromatism, monochromasia, monochromatic vision, monochromatopsia ...
کوررنگی [علوم پایۀ پزشکی] ناتوانی مطلق در تشخیص رنگها و تفکیک هالههای رنگین|||متـ . تکرنگبینی monochromatism, monochromasia, monochromatic vision, monochromatopsia ...
لشکر هوایی سایر معانی: (نیروهای هوایی امریکا) لشکر هوایی
[ریاضیات] تقسیم جبری
[ریاضیات] جبر بخشی جبری
تلویزیون بدیل [سینما و تلویزیون] نوعی برنامه یا شبکۀ تلویزیونی، اغلب پولی و بافهای/ کابلی، که برنامههایی متفاوت با برنامههای شبکههای رسمی را در اختیار مشترکان قرار می ...