[زمین شناسی] صفحه تقسیم کننده یک اصطلاح کلی که شامل درزه ها، رخ ها، گسل ها، سطوح طبقه بندی و سایر سطوح جدایش می شود . Conchology صدف شناسی مطالعه صدف های فسیلی و موجودات زنده. مقایسه شود با: ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] اعلام صدور قرار موقت
[ریاضیات] مسأله ی چند بخشی
مشروط، شرطی، سپنج، موقتی، موقت سایر معانی: کوته زمان، دم گذر (provisionary هم می گویند)، (قدیمی) پیش نگرانه، آینده نگرانه، محتاطانه، (پست) تمبر موقت [حقوق] موقت، مشروط
دولت موقت [علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی که پس از فروپاشی یک نظام بهطور موقت زمام امور را به دست میگیرد و مقدمات تشکیل و استقرار نظام جدید را فراهم میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] تحویل موقت
[عمران و معماری] صورت وضعیت موقت [زمین شناسی] صورت وضعیت موقت
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.