مخفف: triturate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کهنه، مبتذل سایر معانی: پیش پا افتاده، بی مزه، خالی از لطف و تازگی، تکراری
پرستنده سه خدا، سه اقنومی
(شیمی - ایزوتوپ تابشگر هیدروژن دارای وزن اتمی 3 و نیم عمر حدود 12/5 سال) تریتیم [شیمی] ترتیم [برق و الکترونیک] تریتیوم ایزوتوب هیدروژن که دارای عددجرمی 3 است . تریتیم شکلی از هیدروژن سنگین ا ...
[نساجی] لیف مصنوعی تری تور ( پلی پروپیلن تک رشته ای )
ساییدن، نرم کردن، بصورت پودر دراوردن سایر معانی: به صورت پودر درآوردن، گرد کردن، آرد کردن، کوبیدن و خرد کردن
سایش، خردسازی، پودر سازی، نرم سازی سایر معانی: گرد سازی
کهنه، پوسیده، مبتذل، بطور مبتذل، بطور پوسیده
تغذیۀ نوجوانان [تغذیه] تغذیهای با هدف جلوگیری از بیماری و ارتقای سلامت و رشد و بالندگی مطلوب در نوجوانان
واژههای مصوب فرهنگستان
فرسوده، ساییده
سایش، خراش، اصطکاک، مالش سایر معانی: ساییدگی، رفتگی (در اثر مالش)، همسایش، فرسایش، فرسودگی، از دست دادن کارمند (و غیره) به طور عادی (مثلا بازنشستگی و غیره) [عمران و معماری] سایش - فرسایش اصط ...
نرخ فرسایش [علوم نظامی] عاملی که به درصد بیان میشود و نشاندهندۀ میزان صدمات نفرات یا ادوات به دلایل مختلف در مدتزمان مشخص است ...