رساله، حد، اثر، وسعت، مقاله، کشش، قطعه، رشته، اندازه، مدت، نشریه، رد بپا سایر معانی: گستره، پهنه، ناحیه، منطقه، قواره، (کالبد شناسی) دستگاه، جهاز، (قدیمی) گذشت زمان، طول زمان، مدت زمان، (مهج ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشانش [قطعات و اجزای خودرو] نیروی وارد بر جسم درحالحرکت، که از اصطکاک چسبشی (adhesive friction) جسم و سطح حاصل میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
کشانش [مهندسی بسپار - تایر] نیروی وارد بر جسم درحالحرکت، که از اصطکاک چسبشی (adhesive friction) جسم و سطح حاصل میشود
کشش، انقباض سایر معانی: نیروی کششی، (تایر اتومبیل و چرخ) اصطکاک، اصطکاک چرخ، سطح اصطکاک، چکمان گیری، (بار یا وسیله ی نقلیه و غیره) کشیدن، یدک کشی، حمل (از طریق کشیدن با طناب و غیره)، کشش (در ...
[برق و الکترونیک] کنترل کشش سیستم الکترونیکی در خودرو، شامل حسگرهایی که ناکافی بودن کشش چرخ و لغزیدن وسیله نقلیه را روی سطح جاده آشکار می کنند. سپس ریز کنترل کننده ای شورع به کم کردن جریان س ...
[نساجی] تیغه کشنده - تیغه قلاب کش
[عمران و معماری] نیروی مالش - نیروی کشنده [زمین شناسی] نیروی مالش، نیروی کشنده [آب و خاک] نیروی برشی
[معدن] مقاومت در برابر کشیدن (ترابری)
بارکش، گاو اهن موتوری، تراکتور یا ماشین شخم زنی سایر معانی: تراکتور، (هواپیما) دارای پروانه در جلوی موتور (در برابر: دارای پروانه در عقب موتور pusher) [عمران و معماری] تراکتور [زمین شناسی] ت ...
[کامپیوتر] تغذیه کاغذ پیوسته . - تغذیه ی تراکتوری مکانیسمی که ازچرخ دنده ها برا ی جلو کشیدن کاغذ در چاپگر های ماتریس نقطه ای استفاده می کند. دندانه ها درون سوراخهای تغذیه در کناره های کاغذ چ ...
[کامپیوتر] مکانیسم تغذیه تراکتوری .
[کامپیوتر] چاپگر تغذیه شده تراکتوری .