ذخیره کردن [رایانه و فنّاوری اطلاعات] انباشتن دادهها و اطلاعات در حافظه
واژههای مصوب فرهنگستان
ذخیره، انبار، مقدار زیاد، دکان، مخزن، فروشگاه، اندوخته، مغازه، اندوختن، ذخیره کردن، انبار کردن سایر معانی: انباشتن، انباردن، (از چیزی) پرکردن یا شدن، (در انبار) به امانت سپردن، با گاژ کردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] حسابداری موجودی انبار
ذخیرهشده [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ویژگی هر داده یا اطلاعاتی که در حافظه انباشته شده باشد|||متـ . ذخیره 3
انباشته، ذخیره شده سایر معانی: انباشته، ذخیره شده [صنایع غذایی] نگهداری شده
[برق و الکترونیک] بار بیس ذخیره شده پدیده ای در ارتباط با ذخیره شدن حاملهای اقلیت در ناحیه بیس ترانز یستورهای نوع آلیاژ- پیوندی در شرایط اشباع.
بابرنامه انباشته [کامپیوتر] برنامه ذخیره شده، برنامه انباشته .
[کامپیوتر] کامپیوتر با برنامه ذخیره شده، کامپیوتر با برنامه انباشته . - کامپیوتری که می تواند دستورالعمل ها و داده ها را ذخیره کند. بسیاری از کامپیوترهای امروزی از این نوع هستند. این مفهوم ر ...
[کامپیوتر] مفهوم برنامه ذخیره شده، ایده برنامه ذخیره شده .
وابسته به نبش خیابان یا جلو مغازه، جلو دکان، جبهه ی مغازه، جلو فروشگاه، ویترین مغازه، (در ساختمان ها) اتاق نبش خیابان (که به خیابان پنجره دارد و در طبقه ی همکف است)، مغازه ی جلو ساختمان، دکا ...
در تمام فروشگاه، وابسته به همه ی کالاهای فروشگاه، شامل تمام موجودی انبار یا تمام فروشگاه
اُشکوب [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] طبقۀ تشکیلشده از تاج درختان در یک تودۀ جنگلی