تجدید، تکرار، باز گو، باز انجام، دوباره ساختن، باز گفتن، تکرار شدن، دوباره انجام دادن، تکرار کردن، باز گو کردن، دوباره گفتن سایر معانی: واگفتن، (حرف را) تکرار کردن، (حرف شخص دیگری را) بازگو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[علوم دامی] ماده گاوی که پس از سه بار جفتگیری یا تلقیح مصنوعی آبستن نشده است .
مکرر، پی در پی سایر معانی: تکراری، بازانجامیده، بسکرده، چندباره، دمگیر، گروگر [ریاضیات] مکرر، متوالی، چندگانه
[ریاضیات] جزء تکراری کسر دهدهی دوره ای
[آمار] آزمون خی دوی مکرّر
[ریاضیات] کسر دهدهی دوره ای، عدد اعشاری متناوب، عدد دهدهی تکراری
[عمران و معماری] بار متناوب - بارگذاری تکراری
[آمار] اندازه گیری مکرّر
[آمار] روش خط میانه مکرّر
[ریاضیات] جایگشت های تکراری
[ریاضیات] آزمایش های تکراری