خامهواری [علوم و فنّاوری غذا] خاصیت حسی بافت مادۀ غذاییای که قوامی خامهمانند دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
چربی، حالت سرشیری سایر معانی: خامه داری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خامهگیری [علوم و فنّاوری غذا] جدا کردن خامه از شیر
نمایۀ خامهای شدن [علوم و فنّاوری غذا] نسبت ستبرای لایۀ چربی شیر که قطرات آب از آن خارج شده به ستبرای کل نامیزه ضربدر صد
[نساجی] صابون به شکل کرم - صابون خمیری
[عمران و معماری] روانی چرب
جریان داده [رایانه و فنّاوری اطلاعات] زنجیرهای پیوسته از دادههای دوگانیِ درحالانتقال
خیال اندیش، خیال باف، خیال پرور، خیال پرست سایر معانی: خیال باف
خیال بافی، خیال پرستی سایر معانی: روانشناسى : خیال پرورى
[زمین شناسی] رود فروکاهنده الف) رودی که بطور فعال کانال یا دره خود را به پایین حفر می کند و توانایی حمل باری بیش از بار حال حاضر خود را دارد. ب) رودی که تقریباً به شکل هم تراز بسترسایی می کن ...
رود شیبی [زمینشناسی] رودی که در راستای شیب لایههای بستر خود جریان داشته باشد
[زمین شناسی] رودخانه ناپدید شونده، رودخانه فرو نشست .