انتقال [روانشناسی] در روانکاوی، برونفکنی احساسات و آرزوهای ناخودآگاهانۀ فرد به روانکاو، یعنی برونفکنی آن دسته از احساسات و آرزوهایی که دراصل به افراد مهم زندگی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
وابسته به ترا فرستی، انتقالی، ترا گشتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واگذارکننده، انتقال دهنده، منتقل [نساجی] چکش ماسوره عوض کنی ماشین بافندگی
انتقال دهنده، دهنده، منتقل کننده سایر معانی: مصالح [حقوق] محیل، انتقال دهنده
[برق و الکترونیک] بار منتقل شده بار الکتریکی دقیق منتقل شده از یک پایه خازن به پایه دیگر از طریق مدار خارجی .
انتقال دهنده
(ریاضی) ترا پایان، ترانسفینی، ماورای نهایت، ماوراء اعداد محدود، خارج از اعداد محدود [ریاضیات] ماوراء متناهی، تراباپایان، تراپایان، فوق محدود، فرانهایی، ماورای نهایت
[ریاضیات] استقرای ترامتناهی، استقراء با پایان، استقراء تراباپایان، استقرای ترانسفینی، استقرای ترانسفینیت
[ریاضیات] عدد تراباپایان، عدد ترامتناهی، عدد فوق محدود، عدد کران گذر، عدد فرانهایی
مبهوت کردن، سپوختن، میخکوب کردن سایر معانی: توختن، سوراخ کردن، درخستن، (مجازی) مبهوت کردن، هاژ کردن، انگشت به دهان کردن، سورا کردن، درجای خودخشک شدن
[زمین شناسی] حوضه گسل ترادیس
[برق و الکترونیک] تبدیل در حد