تیغ دلاکی، تیغ سلمانی، تیغ دسته دار (و تاشو)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] بنزین خام
[نساجی] رنگرزی کالا با یک رنگ
[نساجی] دوخت بخیه مستقیم
رأی همگن [علوم سیاسی و روابط بینالملل] رأی به همۀ نامزدهای فقط یک حزب در یک یا چند انتخابات همزمان
واژههای مصوب فرهنگستان
طبله استوانهای [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی] نوعی طبله بدون شکم، با بدنه کاملا استوانهای که برای بستهبندی چسبهای ذوبی و موادی که با پمپ غلتکی به درون طبله تز ...
چرخشگیر [حملونقل هوایی] تیغه (vane) یا آبشاره یا صفحهای تخت و شبیه به لانۀ زنبور که برای از بین بردن چرخش یا تلاطم جریان هوا، در تونل باد نصب میشود ...
بی پرده، رک، سرراست
بی پردگی، رک گویی، سر راستی، سادگی
راست، مستقیم، رک، سر راست
محدود، با تور محکم بسته، کرست بسته، شکمبند دار، در فشار سایر معانی: straitlaced باتور محکم بسته شده، منحصر، رجوع شود به: strait-laced
سر راست، فورا سایر معانی: (قدیمی) بی درنگ، بی وقفه، بلافاصله، بلادرنگ، مستقیما