[کامپیوتر] پردازش داده مرکز، پردازش تمرکز یافته داده . [ریاضیات] داده پردازی متمرکز [آمار] پردازش متمرکز داده ها
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] طراحی تمرکز یافته .
[ریاضیات] بازرسی متمرکز
[خودرو] روانکاری مرکزی
[کامپیوتر] ساختار شبکه ای متمرکز .
متمرکز کننده [ریاضیات] مرکز ساز، مرکز یاب، مرکز [نفت] وسط نگه دار
[ریاضیات] مرکز ساز زیرمجموعه ی حلقه
[زمین شناسی] سنترالاسیت
روانشناسى : میان گرایى [روانپزشکی] میان گرایی. اصطلاح پیاژه برای وابستگی غیر ارادی طولانی یک دستگاه حسی به بخشی از میدان درکی که به پیدایش اشتباهات ادراکی و بزرگ نمایی و دگرگون منجر می شود. ...
[عمران و معماری] شتاب گریز از مرکز
شتاب مرکزگرا [فیزیک] مؤلفۀ شعاعی رو به مرکز شتاب ذرهای که در مسیر دایرهای حرکت میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] مرکز ملی اطلاعات جغرافیایی پرتقال (cnig)