شاشیدن، نام این حرف p
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگاه دزدانه، زیرچشمی نگاه کردن سایر معانی: (به ویژه از روزنه یا پشت پرده و غیره و به سرعت) نگاه کردن، دزدانه نظر افکندن، زیرچشمی نگریستن (رجوع شود به: peep2)، نگاه دزدکی، نگاه تند و نهانی [ک ...
(بازی کودکان) دالی موشک، دالی
1- کندن 2- ور آمدن 3- (هوانوردی: ناگهان از گروه هواپیماهای هم پرواز جدا شدن) جدا پرواز شدن، جدا پریدن 4- (خودمانی) رفتن، عازم شدن، راهی شدن 5- (خودمانی) به سوی دیگر رفتن، دگر سوی شدن
(امریکا - خودمانی) اتومبیل را به سرعت به حرکت در آوردن
[زمین شناسی] شیوه پوسته استاتی روشی برای آماده کردن مقاطع سنگی جهت مطالعه. در این روش سطح هموار و صیقلی یک نمونه سنگی، توسط اسید شسته شده و سپس با استات سلولز یا مایعی مشابه که به سرعت خشک ش ...
قشر، پوست، پوست انداختن، سلف، پیلینگ سایر معانی: پوست کنده شده (مثلا پوست سیب یا موز)، آشغال، پارچه لباسی نازک [صنایع غذایی] پوست کنی [پلیمر] پوسته پوسته شدن، کنده شدن پوسته رنگ ...
(چکش) تیزه (در برابر: پهنه ی چکش the flat part of a hammer)
دیدگاه، درجه نشانه روی سایر معانی: (تفنگ و غیره) درجه ی نشانه روی، در تفنگ درجه نشانه روی
روزنه، دیدگاه، درز سایر معانی: (سوراخ یا روزنه ای که از آن نگاه می کنند) پالکانه، نگاه سوراخ، دیدروزن، روزنه، دیدگاه، سورا
همتا، همشان، عضو مجلس اعیان، صاحب لقب اشرافی، هما ل، جفت، رفیق، برابر کردن، بدرجه اشرافی رسیدن، بدقت نگریستن، نمایان شدن، بنظر رسیدن، هم درجه کردن، برابر بودن با سایر معانی: (به ویژه از نظر ...
اصالتسنجی هستارِ همتا [مهندسی مخابرات] احراز صحت ادعای هستار همتا مبنیبر عضویت در یک گروه و داشتن شناسۀ مربوط
واژههای مصوب فرهنگستان