بخولق، قسمت سفلای پای اسب، بخولق چهارپایان سایر معانی: (پای اسب و سگ و خر و غیره) بخولق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لویی پاستور (دانشمند فرانسوی)
(پزشکی - دامپزشکی) درمان پاستوری، ایمن سازی پاستوری
ساختگی سایر معانی: (موسیقی و هنر و ادبیات - اثری که از آمیختن یا پهلوی هم گذاشتن چند اثر مختلف درست شده است) هم آمیزه، پاستیش، اثر التقاطی، (اثری که به منظور تقلید یا تمسخر اثر دیگر درست شده ...
(نوعی لیکور فرانسوی) پاستیس
وابسته به شبانان و زندگی آنها، شبانی، چوپانی، وابسته به ادبیات شبانی، وابسته به کشیش، کشیشی، ساده و روستایی، ساده و طبیعی، طبیعی و دلنواز، بی پیرایه و خوشایند، نامه یا اعلامیه ی رسمی (از سوی ...
(جنوب ایالات متحده - فرقه ی باب تیست) خانه ی کشیش، مقر شبان کلیسا
کشیشی، پیشوایی
آردینک [علوم و فنّاوری غذا] فراوردۀ تنوری عموما شیرین، تولیدشده از مواد اولیۀ خمیرمانند
واژههای مصوب فرهنگستان
شیرینی، شیرینی پزی، کماج و کلوچه و مانند انها سایر معانی: (انواع شیرینی های ساخته شده از این خمیر) کیک، پای، نان شیرینی (و غیره)، خمیر شیرینی پزی [صنایع غذایی] محصولات نانوایی : محصولاتی چون ...
(قابل استفاده به عنوان چراگاه) چراگاهی، چرامی
کلوچه قیمه دار، شیرینی میوه دار، خمیری، خمیر مانند، چسب مانند سایر معانی: رنگ پریده، (انگلیس) پای، پای گوشت دار (meat pie هم می گویند)، دست پیچ [نساجی] خمیری - خمیر مانند - چسبانک ...