pastiche
معنی
ساختگی
سایر معانی: (موسیقی و هنر و ادبیات - اثری که از آمیختن یا پهلوی هم گذاشتن چند اثر مختلف درست شده است) هم آمیزه، پاستیش، اثر التقاطی، (اثری که به منظور تقلید یا تمسخر اثر دیگر درست شده باشد) اثر تقلیدی، مانشکاری، تقلید ادبی یا صنعتی از اثار استادان فن
سایر معانی: (موسیقی و هنر و ادبیات - اثری که از آمیختن یا پهلوی هم گذاشتن چند اثر مختلف درست شده است) هم آمیزه، پاستیش، اثر التقاطی، (اثری که به منظور تقلید یا تمسخر اثر دیگر درست شده باشد) اثر تقلیدی، مانشکاری، تقلید ادبی یا صنعتی از اثار استادان فن
دیکشنری
مثلا
اسم
fake, sham, falsification, forgery, imitation, pasticheساختگی
ترجمه آنلاین
پاستیچ
مترادف
assortment ، collage ، collection ، compilation ، copy ، hodgepodge ، imitation ، mishmosh ، paste up ، patchwork ، potpourri ، reappropriation ، reproduction ، synthesis