جریان مسافر [حملونقل درونشهری - جادهای] تعداد مسافرانی که در جهت و مدت مشخص از محل معینی عبور میکنند
واژههای مصوب فرهنگستان
مسافرکیلومتر [حملونقل درونشهری - جادهای] تعداد کل مسافران سامانۀ حملونقل عمومی در واحد زمان ضربدر مسافت سفر به کیلومتر ...
صورت مسافر [حملونقل هوایی] فهرستی از مسافران حاضر در هواگَرد
(جانور شناسی) کبوتر رهرو (ectopistes migratorius که بومی امریکای شمالی بوده و امروزه نابود است)، کبوتر وحشی امریکای شمالی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمان پیادهسوار [حملونقل درونشهری - جادهای] زمان لازم برای سوار شدن بهوسیلۀ نقلیۀ عمومی و پیاده شدن از آن برحسب تعداد مسافر در ثانیه ...
گنجشکسانان [زیستشناسی - علوم جانوری] پرندگانی کوچک که بالهای آنها در مقایسه با بدنشان بزرگ است
گنجشکی، وابسته به گنجشک، شاخه نشین سایر معانی: (جانور شناسی) گنجشک سان (پرندگان راسته ی گنجشکیان یا passeriformes - بیش از نیمی از پرندگان جزو این راسته اند)
درد کشى، تالم پذیرى
حساس، دردکش سایر معانی: قادر به احساس کردن یا رنج بردن، حس دار، سوهشگر، سترساگر، فساد پذیر
مرور، گذرنده، عبور، مرگ، فانی، زود گذر، بالغ بر، در گذشت سایر معانی: (رجوع شود به: pass) گذشت، تصویب، پاس، عابر، رهگذر، گذرا، کوتاه، موقتی، آنی، ناپایا، (قدیمی) بسیار، به شدت، سطحی، با بی دق ...
[حقوق] فروش کالا یا علامت تجاری مجعول
شور [روانشناسی] احساس یا اعتقاد شدید و حرکتبرانگیز