راه، رد، پروانه، گذرگاه، بلیط، گردونه، عبور، معبر، گذر، گدوک، گذرنامه، جواز، عقب گذاشتن، پاس دادن، تصویب شدن، رایج شدن، وفات کردن، تمام شدن، سبقت گرفتن از، مرور کردن، سرامدن، عبور کردن، گذشت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] عنصر عبوری عنصر فعالی مانند ترانزیستور یا لامپ خلأ که به طور سری با بار منبع تغذیه DC رگوله شده قرار گرفته است و با تقویت کننده ای کنترل می شود، به طوری که مقاومت سری آن به ...
(آموزش و پرورش) نمره ی رد یا قبولی (به جای از یک تا صد فقط نمره ی قبولی یا ردی می دهند)
خرد شدن سایر معانی: 1- کم کم زائل شدن 2- روی دادن 3- وانمود کردن، جازدن، تقلب کردن 4- تمام شدن
[زمین شناسی] نقطه کنترل هر ایستگاهی در سیستم کنترل افقی و یا عمودی که بر روی عکس شناسایی می شود و برای تطابق داده های نشان داده شده بر روی عکس کاربرد دارد. (ص 2074 – 1975 – ASP) نیز ببینید: ...
(درباره ی کسی) حکم صادر کردن
سلام و تعارف کردن
[فوتبال] پاس به فضای خالی
[برق و الکترونیک] ترانزیستور عبور منطقی
به طور قابل قبول، به طور نسبتا متوسط، پذیرفتنی، بطور میانه، چنانکه بتوان پذیرفت
(سوار کاری) حرکت اسب به جلو و عقب
(شمشیر بازی) فرو کردن یا پیش آوردن شمشیر در حالی که یک پا به جلو آورده می شود