پوشرنگ [خوردگی] پراکنهای از رنگدانه در محملی رزینی که پس از پوشانش سطح و خشک یا پخته شدن، پوسه (film) جامدی ایجاد میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پوشرنگ [شیمی] پراکنهای از رنگدانه در محملی رزینی که پس از پوشانش سطح و خشک یا پخته شدن، پوسه (film) جامدی ایجاد میکند ...
[سینما] متحرک سازی نقاشی بر شیشه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] گلفشان
[زمین شناسی] چشمه (spring) گل رنگی نوعی گل فشان که حاوی گل چند رنگ است. نیز نوشته می شود: paint-pot, paintpot.
پوشرنگزدا [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مادهای که پس از مالیده شدن بر پوشش، آن را نرم و برداشتن پوشش را از سطح آسان میکند ...
[نساجی] رنگزدا - رنگبر
رنگاجنگ [ورزش] ورزشی فردی یا گروهی که در آن شرکتکنندگان با تفنگ مخصوص توپهای حاوی رنگ را به حریفان خود شلیک میکنند
قلم مو، رجوع شود به: indian paintbrush
مصور، سرخابی سایر معانی: رنگ شده، رنگ زده، رنگ کرده، رنگارنگ، نقاشی شده، پوشیده
پروانه قرمز که خالهای سیاه و سفید دارد، پروانه رنگارنگ
[سینما] نمای نقابی نقاشی شده