[برق و الکترونیک] ماده ی فعال 1. مادهی فلوئو رسانی که در صفحه ی نمایش لامپای پرتوکاتدی استفاده می شود مانند تنگستات کلسیم، فسفات روی، وسیلیکات روی . 2.اکسید سرب یا سایر مواد ذخیره کننده ی ان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیرحرفهای سایر معانی: (بیشتر در ورزش و هنر) غیر حرفه ای، ناپیشه کار، دوستار، آماتور، وابسته به دوستاران، منحصر به دوستاران، ناشی، تازه کار، بی تجربه، خامدست، ناشیانه، دوستدار هنر [فوتبال] آم ...
[برق و الکترونیک] دورنگاری آماتوری از طریق رادیو روشی که توانایی تصحیح خطا را فراهم می سازد .
[عمران و معماری] جسم بی شکل [خاک شناسی] ماده بی شکل [آب و خاک] اجسام بی شکل
با روح، سرزنده، جاندار، روح دادن، تحریک و تشجیع کردن، زندگی بخشیدن، جان دادن به، انگیختن سایر معانی: زنده، ذی روح، ذی حیات، سرزنده کردن، سرحال آوردن، جان نو دمیدن در، الهام بخشیدن، به حرکت د ...
فیلم های نقاشی شده، فیلم های میکی موس سایر معانی: کارتون، نقاشی متحرک، مضحک قلمی [سینما] نقاشی متحرک - مضحک قلمی
[سینما] فیلم زنده نما
[سینما] دستگاه نمایش تصویر متحرک
تقریبی [زبانشناسی] [ریاضی] مربوط به تقریب|||[زبانشناسی] آوای گفتاری که نقش همخوان دارد اما با تقریب باز اندامهای تولید مربوط تولیـد میشود|||متـ . ناسوده ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] فرضیه تقریب
[ریاضیات] مشتق تقریبی
[ریاضیات] ویژه مقدار تقریبی [آمار] ویژه مقدار تقریبی