معنی

با روح، سرزنده، جاندار، روح دادن، تحریک و تشجیع کردن، زندگی بخشیدن، جان دادن به، انگیختن
سایر معانی: زنده، ذی روح، ذی حیات، سرزنده کردن، سرحال آوردن، جان نو دمیدن در، الهام بخشیدن، به حرکت درآوردن، متحرک کردن، به صورت کارتون (مضحک قلمی) درآوردن، جان بخشیدن، جاندار کردن، زنده کردن، زنده دل، شنگول

دیکشنری

تحریک کننده
فعل
animateتحریک و تشجیع کردن
spirit, act, animate, enliven, vivify, inspiritروح دادن
enliven, animate, vitalizeزندگی بخشیدن
quicken, animateجان دادن به
stimulate, motivate, incite, animate, fire, motiveانگیختن
صفت
animate, livingجاندار
lively, alive, vivid, spirited, animated, animateسرزنده
airy, soulful, snappy, spunky, brisk, animateبا روح

ترجمه آنلاین

جان دادن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.