[سینما] سینمای زنجیره ای / سینمای شبکه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] رادار دفاع موشکی نمایشی سیستم راداری ایالات متحده که می تواند در هر جای دنیا برای تشخیص دوربرد موشکهای بالستیک دشمن به کار رود .
تماشاخانه، تئاتر، نمایش سرا، (بیمارستان و غیره) اتاق عمل (operating theater هم می گویند)، صحنه، پهنه، پیکارگاه، نمایشنامه
نمایش [هنرهای نمایشی] [عمومی] اجرای زندۀ نمایشنامه|||[هنرهای نمایشی] بیان رشتهرویدادهایی داستانگونه براساس ضوابطی معین در برابر تماشاگران با استفاده از گفتار و حرکات چهره و بدن ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تاتر، تماشاخانه، تئاتر، تالار سخنرانی، بازیگر خانه سایر معانی: theater تئاتر
محیط راهبردی صحنه [علوم نظامی] منطقۀ جغرافیایی مشخص زمین یا دریا و فضای بالای آن که در آن عملیات راهبردی اجرا میشود
نمایشی [هنرهای نمایشی] مربوط به نمایش
[سینما] چرخش تئاتری
نمایشگرایی [هنرهای نمایشی] دیدگاهی که برخلاف نمایش واقعگرای ابتدای قرن بیستم بر جدایی نمایش از زندگی واقعی تأکید میورزد
تماشاخانه گرایی، پیروی از روش تماشاخانه، تماشاخانه مسلکی
[شیمی] گرمای کل انحلال
[پلیمر] انتقال گرمای گذرا