پُرکننده [علوم دارویی] هریک از موادی که برای افزایش حجم دارو به کار میرود|||متـ . مادۀ حجمافزا 1، حجمافزا bulking agent ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پر کننده، بتونه، مال بند اسب، پر کلاه زنان سایر معانی: (شخص یا ابزار یا چیزی که پر می کند):، ماده ای که برای افزودن بر غلظت یا وزن یا حجم و غیره به ماده ی دیگر می زنند، آکنش گر، آکندگر، چگال ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلزپُرکن [مهندسی مواد و متالورژی] فلز یا آلیاژی که برای جوشکاری و لحیمکاری نرم و لحیمکاری سخت به محل اتصال اضافه میشود ...
[زمین شناسی] فلز پر کننده، فلز الکترود
کنجی [حملونقل هوایی] 1. پَسارگیری که محل اتصال دو سطح را با ایجاد قوس پُر میکند 2. قسمتی از تقاطع باند و خزشراه که برای سهولت در دورزدنهای سریع روسازی میشود ...
[نساجی] پود - نخ پود - پر کردن
پَرَک [مهندسی مواد و متالورژی] برجستگی نازک تیغهمانند در زاویۀ داخلی گوشه که این زاویه را به دو نیم تقسیم میکند
جوش گوشهای [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] نوعی جوش با مقطع تقریبا مثلثی با زاویۀ قائم در اتصالهای سپری و روی هم و گوشهای و لبهای ...
لفاف، هر چیزیکه با ان چیزیرا پرکنند سایر معانی: هر چیزی که با آن چیز دیگری را پر کنند (مثلا ماده ی پر کننده ی دندان یا کالباس و کاهو که با آن ساندویچ را پر می کنند)، آکندگر، پرکن، پرکنه، آکن ...
[نساجی] ماده پر کننده
[نساجی] ماسوره پود
[نساجی] جمع شدگی پود ( بافندگی )