filler
معنی
پر کننده، بتونه، مال بند اسب، پر کلاه زنان
سایر معانی: (شخص یا ابزار یا چیزی که پر می کند):، ماده ای که برای افزودن بر غلظت یا وزن یا حجم و غیره به ماده ی دیگر می زنند، آکنش گر، آکندگر، چگال افزا، وزن افزا، خمیر و غیره که قبل از صافکاری ورنگ زدن به چوب می مالند، زاموسخه، توتون درون سیگار برگ (که دور آن برگ توتون پیچیده اند)، (روزنامه و غیره) مطلبی که با آن جای خالی صفحه را پر می کنند، کاغذی که با آن کلاسور یا پوشه و غیره را پر می کنند، میله استحکام
[شیمی] پرکننده، ماده اى که براى افزودن بر غلظت یا وزن یا حجم و غیره به ماده ى دیگر می زنند، آکنش گر،آکندگر، چگال افزا، وزن افزا ،خمیر و غیره که قبل از صافکارى ورنگ زدن به چوب می مالند، بتونه، زاموسخه
[سینما] میان برنامه - نور تلطیف کننده
[عمران و معماری] پر کننده - فیلر - گردسنگ - لایی - لقمه - خاکه سنگ - بطانه
[کامپیوتر] پر کننده
[مهندسی گاز] پرکننده
[زمین شناسی] خاک سنگ، پرکننده، گردسنگ، زبره، لایی، لقمه، بطانه
[نساجی] پرکننده ( موادی که جهت افزایش وزن و غلظت و کاهش قیمت به شوینده ها و مواد تکمیلی افزوده می شود )
[ریاضیات] پر کن، پر کننده، لایی، درز گیر، میله ی استحکام، نبشی
[پلیمر] پرکننده
سایر معانی: (شخص یا ابزار یا چیزی که پر می کند):، ماده ای که برای افزودن بر غلظت یا وزن یا حجم و غیره به ماده ی دیگر می زنند، آکنش گر، آکندگر، چگال افزا، وزن افزا، خمیر و غیره که قبل از صافکاری ورنگ زدن به چوب می مالند، زاموسخه، توتون درون سیگار برگ (که دور آن برگ توتون پیچیده اند)، (روزنامه و غیره) مطلبی که با آن جای خالی صفحه را پر می کنند، کاغذی که با آن کلاسور یا پوشه و غیره را پر می کنند، میله استحکام
[شیمی] پرکننده، ماده اى که براى افزودن بر غلظت یا وزن یا حجم و غیره به ماده ى دیگر می زنند، آکنش گر،آکندگر، چگال افزا، وزن افزا ،خمیر و غیره که قبل از صافکارى ورنگ زدن به چوب می مالند، بتونه، زاموسخه
[سینما] میان برنامه - نور تلطیف کننده
[عمران و معماری] پر کننده - فیلر - گردسنگ - لایی - لقمه - خاکه سنگ - بطانه
[کامپیوتر] پر کننده
[مهندسی گاز] پرکننده
[زمین شناسی] خاک سنگ، پرکننده، گردسنگ، زبره، لایی، لقمه، بطانه
[نساجی] پرکننده ( موادی که جهت افزایش وزن و غلظت و کاهش قیمت به شوینده ها و مواد تکمیلی افزوده می شود )
[ریاضیات] پر کن، پر کننده، لایی، درز گیر، میله ی استحکام، نبشی
[پلیمر] پرکننده
دیکشنری
پرکننده
اسم
filler, expletiveپر کننده
putty, filler, primer, gessoبتونه
fillerمال بند اسب
fillerپر کلاه زنان
ترجمه آنلاین
پرکننده