عصاره [گیاهان دارویی] [علوم و فنّاوری غذا] عطروطعمدهندههای تغلیطشدهای که از منابعی چون گیاهان و گوشت و مخمر و میوهها استخراج و استحصال میشوند|||[گیاهان دا ...
واژههای مصوب فرهنگستان
خلاصه، زبده، عصاره، شیره، عصارهگرفتن، استخراج کردن، اقتباس کردن، بیرون کشیدن سایر معانی: (با کوشش) بیرون کشیدن، درآوردن، (دندان و غیره) کشیدن، کندن، برکندن، (از خاک معدنی فلز گرفتن) استخراج ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] استخراج ریشه ی عدد
[زمین شناسی] استخراج تجمعی تجمعی از بلورهای انباشته از یک تبلور تفریقی ماگمای مادر است که ماگمای دختر را تولید میکند.
رب سوس
[نساجی] چاپ برداشت
[حسابداری] نشانه تفکیک
قابل کشیدن، استخراج شدنی سایر معانی: قابل کشیدن مثل دندان [خاک شناسی] قابل عصاره گیری [پلیمر] استخراج پذیر
[خاک شناسی] عنصر غذایی قابل عصاره گیری از خاک
عصارهگیری، استخراج، اصل و نسب سایر معانی: دندان کشیدن، کندن، برکندن، برون کشی، بیرون کشی، درکشیدن، درآوردن، (به زور یا تهدید) اخذ، برهیخت، برهیختن، تریدن، تبار، تخمه [حسابداری] خارج کردن [عم ...
[پلیمر] مایع استخراج کننده
[عمران و معماری] استخراج قیر