دستگاه بخور، هوا دهنده سایر معانی: دستگاه دادن گاز یا رد کردن هوا از مایعات (به ویژه نوشیدنی ها)، دستگاه دود پراکنی (برای گندزدایی)، هوا ده، هوافشان، دودفشان [عمران و معماری] هواده - هوادهند ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] دوربین (فیلمبرداری ) هوایی [عمران و معماری] دوربین عکسبرداری هوایی [آب و خاک] دوربین هوائی
[زمین شناسی] ژنراتور بادی (مولد بادی) تأسیساتی است که در آن محور پروانه یا روتور rotor یک توربین بادی به یک مولد(ژانراتور)برق بسته شده است . مولدهای بادی در جاهایی که به انرژی کم و میانه نیا ...
[عمران و معماری] درجه حرارت رجوع فرودگاه
هواتاب [زیستشناسی - میکربشناسی] ریزاندامگانی بیهوازی که در شرایط هوازی میتواند زنده بماند، اما نمیتواند رشد کند یا رشد آن کمتر از حالت طبیعی است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
روانشناسى : پیر جوان نما
گل ابری سایر معانی: (گیاه شناسی) گل ابری (جنس ageratum از خانواده ی composite)
جوش اتشفشانی، انباشتن، جمع کردن، متراکم شدن، گرد کردن، گرد امدن سایر معانی: بر انباشتن، بر انباشت کردن، همجوش کردن، تلنبار کردن، کپه شدن، بر انباشته، توده شده [عمران و معماری] به هم چسبیده - ...
کلوخگی [مهندسی بسپار] [شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی بسپار- تایر، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] تجمع ذرات یا قطرات یا حبابها در یک پراکنه|||[مهندسی مواد و متالورژی، مهندسی بسپار- تای ...
کلوخگی [مهندسی بسپار - تایر] [شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی بسپار- تایر، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] تجمع ذرات یا قطرات یا حبابها در یک پراکنه|||[مهندسی مواد و متالورژی، مهندسی بسپ ...
انباشتگی، توده، تراکم، انبار سایر معانی: بر انباشتگی، کپگی، کلوخه شدگی، همجوشی، توده ی در هم آمیخته، تل، کپه، تجمع [شیمی] بر انباشتگی، کپگی، کلوخه شدگی، همجوشی، تراکم، توده ى در هم آمیخته، ه ...
صرفه تجمع [اقتصاد] منافع بهدستآمده از تمرکز فعالیتهای اقتصادی